باز هم لاله زمین خورد و چمن خونین شد
بوى عطر آمد و یاس و یاسمن خونین شد
قاصدک یالْ نشینِ نفسِ ستورِ مست
که ببین خاک و نگر دشت و دمن خونین شد
مادرى ناله کند بر سر بالین یلى:
بر رخش خون و دل و تارک من خونین شد
آسمان تار شد و روىْ سیاه و پر غبار
تا که یک بارِ دگر مامِ وطن خونین شد
من ندانم که چرا منتظر شهد وصال
راز او چیست که در رختِ کفن خونین شد
پنجشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1395 ساعت 04:50