بوی بستان غمت مستی مشک ختنت مال منست
لب شیرین، عسلت؛ نوشداروی تنت مال منست
سر و دستار منت، جامه ی شب های سیاه عدمت،
همه ارزانی تو سایه ی چتر بدنت مال منست
خون من را بطلب، پای به احساس بزن، فاش بگو:
سر و دستارِ تو، کافورِ تو، بندِ کفنت مال منست
باز من عقده گشایم بر لب سفره نشینم پیش تو
چشم بر گوشه ی لب های تو، آب دهنت مال منست
باغبان تو شدم، باغِ بهاریِ خزانت شده ای
گلِ سانازِ تو، سَروَت، چمنت، یاسمنت مال منست