۱
ازلی بودن من را به کسی فاش مگو || ابدی تا که شوم، این همه ای کاش مگو
۲
عشق از روز ازل در دلِ من چنبر زد || تا ابد عشق قلم بر دل و بر دفتر زد
۳
عشق با پاکی روز ازلش، مهر افروخت || تا ابد نور شد و دانشِ جانم آموخت
۴
همه اسرارِ روان زمزمه در روحم کرد || از ازل تا به ابد همسفرِ نوحم کرد
۵
کشتی نوح شوم عشق نجاتم بدهد || لب گذارد به لبم آب حیاتم بدهد
۶
قدرتم بخشد و یک شهر حریفم نشوند || عشق برخیز که آماج رقیبان برهند
۷
عشق از روز ازل جان و جهان زیبا کرد || با هنر تا به ابد درد توان زیبا کرد
۸
عشق آید همه اسرار مگو فاش کند || نعرهی «عشق! خودت باش» کند
۹
عشق آید بکشد سوی تو گُلهای جهان || عشق گوید دل خود باز تکان باز تکان
۱۰
عشق از روز ازل بود و جدا کی گشتیم؟ || تا ابد مانده به آغوش و کماکان هستیم
۱۱
لحظه ای از برِ دریا نه جداییم جدا || گر فراموش کند قطره، بماند دریا
۱۲
ما به دریا و چرا گریه نمودیم شبی || همه شب درد کشیدیم ز دوری لبی
۱۳
ما به دریا و چرا العطشی میگفتیم؟ || یار اینجا و به شوقش همه شب میخفتیم
۱۴
تا که آن یار به دیدار و به خوابم آید || تا که گُل در نظرم عشق مرا افزاید
۱۵
آه افسوس از این خوابگه عشق و امید || آه از بلبلِ مستی که از این خانه پرید
۱۶
آه از عشق که آرام نموده است دلم || آه از عشق که جان داده به خاک و به گِلم
۱۷
آه از عشق از این معجزهی قلبِ غمین || آه از عشق از آن آهو و صیّاد و کمین
۱۸
آه از عشق، شبِ ترس، بهاران و جنون || قلبِ تو منتظرِ عشق که واپاشد خون
۱۹
آه از عشق همه بال و همه جان شده ایم || از ازل تا به ابد عاشق و مهمان شده ایم
۲۰
آه با عشق رهاییم و سبکبالترین || جمله روحیم غریبان و که؟ خوشحالترین …
امضاء:
علیرضا یادآر
۱۵:۰۷ شنبه ۲۸ بهمن ۱۴۰۲