۱)
مینشینی جای ایزد تا بگیری جانِ ما؟
جان ما، ای آنِ ما، مهمانِ ما، جانان ما؟
۲)
در تنم دیگر نمانده جان و کی راضی شوی؟
تا بیفتی یک سحر در دفتر و دیوان ما؟
۳)
از حریمم دور ماندی و نمیخواهی چو گُل،
آسمانی پر زنی در ساحتِ ایوان ما
۴)
همچو من هر نیمه شب بالینِ خود گریان کنی
کی شوی ای غنچهام آن نوگُلِ خندان ما؟
۵)
چای تلخی میخوری قند و نباتت کو؟ کجاست؟
پیش ما چایی بخور از قوری و قندانِ ما
۶)
صیقلی شد سینهات دیگر تتو را پاک کن
شعری از حافظ بخوان ای زیور رندان ما
۷)
عاشقت گشتم تو میدانی پسر، گوید پدر:
وه عجب قحط الرجالی، اختگان مردان ما
۸)
عاشقت گشتم که میدانم برایت خوشتر است
از لب و آغوشِ هر فرزانهای زندانِ ما
۹)
یک شبی آیی و بینی بدرقه، صدّیقِ ما
در رهم باقی بمان ای بلبلِ بُستانِ ما
۱۰)
شمع ما هر شب بسوز و ذرّه ذرّه آب شو
زنده گردی آن زمانی که شوی قربان ما
۱۱)
مغبچه! از کودکی دیوانهام بودی بمان
مستِ جامِ دستِ ساقی آن یلِ خوبانِ ما
۱۲)
میکشی دردی از این تنگیِ دنیا با وفا،
بر رُخت بوسه زنم، ای کودکِ لرزانِ ما
۱۳)
صبر کن آخر شبی عمرت به پایان میرسد
میرهی همچون کبوتر تا درِ سلطان ما
۱۴)
در زمینی که در آن خون شقایق میچکد،
میکشی زجری ز فقرِ مردم و انسانِ ما
۱۵)
روزِ خلقت هر فرشته گریهها کرد از غمت
نالهها میزد برایت بر درِ سبحانِ ما
۱۶)
سجده میکردند و بابا پشتشان بر رویشان،
جز یکی با ترسِ شرک از رفتنِ ایمان ما
۱۷)
گفتمش خود را پرستی، دیگران مُشرک کنی؟
خود پسندیدی شدی، علّامه و شیطان ما؟
۱۸)
یک فرشته آمد و ایوان تمامش سجده کرد
بر پدر آن قهرمان و غایتِ عرفانِ ما
۱۹)
ای کبوتر بال بگشا مادرت در انتظار،
تا به آغوشت کشد، آزادهی دوران ما
۲۰)
آفرین آخر پدر گشتی، حقیقت خنده کرد
یاد ما آورده ای، یادآر و ای حیران ما
علیرضا یادآر
۱۳ رجب۱۴۴۶
۲۵ دیماه ۱۴۰۳
عمیقا به یاد پدر، در آخرین دیدار کویری نخل!.