.
آمدی تا که طبیبت بشوم
آنقدر درد نشاندی که چه بیمار شدم
آمدم تا که کُنی تیمارم
پس از این گیج شدم …
دکتُرم؟
بیمارم؟
راستی گاه تو را خود خوانم
گاه نه …
هر شبه بیمار توام
گاه و بیگاه چو خواهم که روم خانه خود،
کهکشان میخندد،
باز هم بر درِ دیوارِ توام
«زائرِ کودکی» اینجا چه کُند؟
بوسه زند!
آه دلتنگترین کودک این شهر منم!
.
امضاء: علیرضا یادآر
شنبه
۱۴ بهمن ۱۴۰۲
.