۱
مرا با ترس هایم رو به رو کرد
شرابی تلخ آنک در سبو کرد
۲
دلیری فخر من بوده است و ای داد
چگونه دستِ ترسم رو به رو کرد
۳
شجاعت تازه دارد گفتمانی
که باید بیمِ جان را جستجو کرد
۴
لباس پاره عمری بر تنم بود
که حالا میشود تنها رفو کرد
۵
برای آن که زیبا شد نباید
به سینه شعری از حافظ تتو کرد؟
۶
رها دیگر مکن ترس و غمت را
که باید گه، نگاهی بر عدو کرد
۷
ببین باران خون می بارد امشب
دلم دریای خون در تُنگ و جو کرد
۸
بهانه گرچه در دستش نهادم
به عشقم در فتاد و آرزو کرد
۹
سُرایش شایق از مِهرِ سُروشی
که دفتر شست و با او گفتگو کرد
۱۰
به یاد آوردمش گفتا به یادآر
چهها باید به آن فرخنده خو کرد
۵ شهریور ۱۴۰۲
ساعت ۸:۴۶ بامداد
ویرایش یکم:
۶ شهریور ۱۴۰۳
ساعت ۲۳:۵۹