بر خیز به دل گذشته را زیر و رو کنیم
اشکی ز چشم جاری از جو به جو کنیم
من گریه می کنم تو نکن گریه خوب من
حالا که ساکتیم بیا گفتگو کنیم
وقتی نشسته ایم همینجا به گوشه ای
با من بیا در پی خود جستجو کنیم
فواره می شود یم چشمان از این فراق
حیف است بیا گوهرِ سر در سبو کنیم
یک بار دگر دام بخندد ز شکارش
ما نیز چو آهو شده، کاری چو او کنیم