هوای سینه ام این جمعه بارانی شده است
دلم هوایی یار مهربانی شده است
به شیشه های پنجره ی چشم ژاله می خشکد
سروده های زمینی چه آسمانی شده است
به چشمه سار ادب جرعه جرعه می نوشد
غروب جمعه هر آن کس که جاودانی شده است
بکوش حضرت ساربان اشتران هی زد؛ اگر ...
چه جا نگذارند آن که کاروانی شده است
شنیده ام افول کرم های شب نزدیک است
کنون که صبح آفتاب جمکرانی شده است