چندی تو بیا آهو
صیاد شو گر خواهی
من صید پریشانت
دامی به ره من نِه
بر خیز و شکارم کن
من نیز به دام تو
آیم چو شود ممکن
بر خیز و به بندم گیر
از ترس رها می شو
من واله و شیدایم
آهو بره ام شیرین
بر خیز غزالت را
آزاد کن از هجران
صیاد چرا خاموش؟
نومید از این نخجیر
دستش ز چه بنهاده
بر دست خداوندا ؟!
آهو بچه می لرزد
از خلق نمی ترسد
بو تا تو کنی صیدش
بو تا که به دام افتد