شعر ۳۳۲:
۱)
با منِ دیوانهات بازی مکن
اینچنین مستانه طنّازی مکن
۲)
خنده بر خلوت مکن نیشم مزن
با لبت زخمی به دل، ریشم مزن
۳)
یک قشون از عاشقان سویم نکش
خستگان را در بر و کویم نکش
۴)
با روانم کمترک بازی نما
یا بمان یا باش ای دلدارِ ما
۵)
حالِ خوبت بهترک گردد مَها،
چون ببینی سوختم آری چهها؟
۶)
باشد ای دلبر بخند از دردِ ما
بر لب خونین و رویِ زردِ ما
۷)
خوش بشو عاشق کشی شیدا منم
خنده کن بر آتش جان و تنم
۸)
لذّتی از التهابم بُردهای
گفتهای شیدا چرا افسردهای؟
۹)
تو طبیبی، درد افزون میکنی؟
با فراقت قلبِ ما خون میکنی؟
۱۰)
گوییام جرّاحیِ جان میکنی
آه مرگم میرسد، آن میکنی!
۱۱)
خنده کن باشد که مُردم سالهاست
طعنهی جانانه خوردم سالهاست
۱۲)
آه دلبر لذّت دردم ببر
با قشونت خنده کن بر این پسر
۱۳)
بیوفا دانی روانم عاشقست؛
مستِ من! ، هست آن روانِ مستِ مست؟
۱۴)
پیشِ صیادت چو آهو میشوی؟
بر لبِ درویشِ خود هو میشوی؟
۱۵)
گشتهای گمراه و رهجو میشوی؟
از منت بگریخته، او میشوی؟
۱۶)
شوقِ من! ترکِ زرنگی میکنی؟
نورِ من! ترک دو رنگی میکنی؟
۱۷)
جانِ من! لذت بری از خلوتی؟
درد داری مثلِ ما از جلوتی؟
۱۸)
گوشهی ما را خریداری؟ بگو
یادت آوردیم و یادآری؟ بگو
۱۹)
خلوتِ دنجی کنار ساحلی،
میخری شنها و آن پای گِلی؟
۲۰)
میخری لبخندِ شیرینِ مرا؟
میخری آغوشِ بیکینِ مرا؟
۲۱)
میخری طفلی که وحشی ماندهاست؟
از جهانِ مردمان جا ماندهاست؟
۲۲)
میخری خلوتنشینِ جنگلی؟
در درونِ خویش چون رُستم یلی؟
۲۳)
میخری این شاعرِ شُهرت گریز؟
با قشونت، سرورم، جانا، عزیز!
۲۴)
میخری با چه؟ چه پولی؟ پول چیست؟
پول گر خرجش نکردی پول نیست
۲۵)
همچو ما از روز اوّل خرج کن
ثروتت در کلّ هستی درج کن
۲۶)
تا ابد شو پادشاهِ شاهها
یک قشون مشتاقِ وصلِ ماهها
۲۷)
گر خریدم نازِ تو شاهی کنم
پیش تو احساسِ آگاهی کنم
۲۸)
خنده کن، شاهم نمودی، باک نیست
زیر شالت میوهای از تاک نیست؟
۲۹)
خنده کن، باشد، شدم الهامِ شعر
پیشِ هر کس غیرِ تو ابهامِ شعر
۳۰)
سینه خواهم سینهی سینای دوست
تا رسد خضری برِ موسای دوست
۳۱)
سینه خواهم، نرمنرمک خون شود
جانِ رسوایی چو ما مجنون شود
۳۲)
سینه خواهم مُحکم از صبری قدیم
آنکه گیرد ذکر یا حی و علیم
۳۳)
سینه خواهم پُر ز یادِ عاشقی
سینه خواهم سینهای چون قایقی
۳۴)
سینه خواهم پا به دریایش نهم
روز و شب در ژرف آن دریا جهم
۳۵)
سینه خواهم پر ز اسرار اله
سینه خواهم پر ز اذکار اله
۳۶)
سینه خواهم مهربان از نام دوست
یا رئوف و یا رئوفم جامِ اوست
۳۷)
یا حبیب و یا عزیز و یا مجیب
ای قریبم تو قریبی من غریب
۳۸)
در برم بنشستهای، ای پیشِ ما
راحتِ جانم دلم، ای کیش ما
۳۹)
تا تویی پیشم منم آرام من
ساقیام سقّای نابِ جام من
۴۰)
خاکم و از خاک کمتر بر درت
ای پدر مانم، بمانم در برت؟
امضاء:
علیرضا یادآر
۱۲:۸ پنجشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۳
… کوهستان،
.