دوباره خاطرات را بیا کمی بهانه کن
جان مرا غزل نما روح مرا ترانه کن
بیا به رسم آشتی، در حرم و حریمِ ما
قهر نکن، غنچه نما، جوانِ جان، جوانه کن
روی مگردان تو ز من، ای که تویی همچو وطن!
حماسه ای باش و بمان حماسهها فسانه کن
ای وطنم جان و تنم ای ضربانِ میهنم
خون مرا بخر شبی روان نما روانه کن
ای که شدی نهان بیا، دُرّ و زرِ میان بیا
در صدفت ببر مرا، گوهرِ در میانه کن
خاک نظر کرده نما، شاه برت برده نما
خنده کنم خنده نما، خنده به این زمانه کن
معرفتی دگر بده، صاحبِ روز و روزگار
بشارتی به دل نشان، تیر غمت نشانه کن
بشر نما بارِ دگر جنگلیِ فسرده ات
شاهد ما شهد بده قافله عارفانه کن
شمع شدم به یادآر، نورِ دل و شهر و دیار
معجزه کن بار دگر، صحبتِ عاشقانه کن
امضاء: علیرضا یادآر
۲:۵۲ بامداد یکشنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۳