اشعار علیرضا یادآر -  Poems by Dr. Alireza Yadar

اشعار علیرضا یادآر - Poems by Dr. Alireza Yadar

دینی به جز عشق می‌شناسی؟
اشعار علیرضا یادآر -  Poems by Dr. Alireza Yadar

اشعار علیرضا یادآر - Poems by Dr. Alireza Yadar

دینی به جز عشق می‌شناسی؟

مادر بگریست



آه

 از حال دل تنگ که مادر بگریست

مادر دلتنگی

همسفر با من و با باد بهار

سفری نوروزی

همه لبخند به لب

مادری می گوید:

جگرم پیشم نیست

در فراقش دلم آزرد خدا...

پسرم یادم نیست؟

کودکم در شکمم همدم درد شب ها

زادمش تا که ز چشم دگران دور بماند اسپند

دود اسپند به پیشانی او تا که به چشمی نشود زخم،

گلم ... غنچه ی من

شیره ی جان به لبش دادم و او جان منست

گرمی فصل زمستان منست

یاس من، سوسن و ریحان منست

گل زیبای گلستان منست

من معلم شدم و یار دبستان منست

اول مهر به آغوشم بود

لقمه ی مهر به کامش بردم

کیف او پر کردم

بر تنش جامه ی رحمت کردم

تا رسد تا... درِ خانه...

چشم بر در کردم

کودکم باز رسید

ای خداوندا شکر

چون جوان شد، سرو باغ من شد

پیش چشمم چو قدم زد دل من میلرزید

...

آه از قصه ی دلسوز فراق

آه از آتش جانسوز که سوخت،

دلِ دلبسته آن مادر را ... [1]

 



[1] نغمه میکرد کسی در غم دلدار چنین:

منتظرت بودم

منتظرت بودم

مادر زار چنین می گریید:

منتظرت هستم

منتظرت هستم

با گریه های مادر دلتنگ

من هم گریه کردم