اشعار علیرضا یادآر -  Poems by Dr. Alireza Yadar

اشعار علیرضا یادآر - Poems by Dr. Alireza Yadar

دینی به جز عشق می‌شناسی؟
اشعار علیرضا یادآر -  Poems by Dr. Alireza Yadar

اشعار علیرضا یادآر - Poems by Dr. Alireza Yadar

دینی به جز عشق می‌شناسی؟

خون و لب

 

شامِ هجران من مست سحر شد، و سحر هم شب شد

سوزِ دل بود که بالا زد و حالا به سرِ ما تب شد

از همه خلق بریدیم و گمانم که دعایم بگرفت

ذکرِ من شکر شد و شکر که این بار نگارم رب شد

لب بریدم که گَزیدم لب خود از همه ی عمر خدا

آب آیینه شد و سرخ شد و خون، هیجانِ لب شد

هر شبم بوی تو می آید و بارانِ دلِ من بچکد

کس نداند که چه شد جام چه شد یار، دلم دیشب شد؟

اسب من زین بنهم بر بدنت عفو نما بنشانم

بال بگشا و بران کس نتواند چو تو ام مرکب شد