اشعار علیرضا یادآر -  Poems by Dr. Alireza Yadar

اشعار علیرضا یادآر - Poems by Dr. Alireza Yadar

دینی به جز عشق می‌شناسی؟
اشعار علیرضا یادآر -  Poems by Dr. Alireza Yadar

اشعار علیرضا یادآر - Poems by Dr. Alireza Yadar

دینی به جز عشق می‌شناسی؟

گریه مثل نان است


آن شب که بی منِ خود ابر می شدی

آن شب که از همه افسرده می شدی

آن شب که هر چه فشردی دلِ خود تا که نگریی

آن شب که شدی ابر

شدی چشمه

شدی جوی

آن شب که زیرِ لب از سنگی من شکوه می شدی

از پنجره ی خانه ی دل دیده بودمت

پیش از غم تو چنگ به این سینه می زدم

ای وای دلم از چه پر از اضطراب و غم

ای وای چه آشوب گشته ام

ای سوز که سوزان دلِ منت

یارا چه پریشان دلِ منت

کی بی تو به سامان نشسته ام؟

کی بی تو شبی خواب رفته ام؟

کی بی تو شبی چشم بسته ام؟

ای یار ببین باز خسته ام

من مثلِ تو یک شیشه ی غمین

یک بار دگر بی تو چه ساکت شکسته ام

در عشقِ تو بین باز غمینم، نرسته ام

آن شب که تو را دید دلم

اشک شدی

ژاله شدم

هق هق پروانه شدم

به خدا سنگ نبودم

به خدا بی تو دلم شاد نکردم

ننمودم

آه

آرام شو ای یار که اشک تو مرا

طاقت جان می دزدد

آه معشوقه دگر دست بشوی

بس کن این انجمن بارانی

اشکِ تو

دردِ تو و دردِ منست

 من که نوزاد کسان چون گرید

پا به پایش گریم

کی توانم که بگریی و شوم سنگ مزار

با تو من می گریم

مثل رگبار بهار

بی صدا می گریی

من چو بیدی لرزان

با تو ام می گریم

آن شب تنهایی

بی تو من در غربت

جای من همرهِ خوب تو به آغوشت برد

مرحبا باز به او

او که تنها ننهادت امّا

غبطه ها می خوردم

ای خدا یارِ مرا از چه کسی می بیند؟

و چرا محرومم ...

که کشم در آغوش

عشق پنهانم را؟

از جهان دلگیرم

که چرا تنهایم

گرچه می گویی تو

که پر از اغیارم

به منِ خود بنگر

چه کسی جز تو مرا می فهمد؟

...

باز آغوشت کن

گریه مثل نان است

گریه مثل چای است

بی تو خیلی سخت است ...

که خورم نان و خورم چای و بگریم تنها

...

عشق من تنهایی

عشق من تنهایم

پیش هم ما هستیم