کُوید نوزده الهی بی اثر گردی
تو کشته ای پدرم را بی پدر گردی
جهان به جور تو تاریک گشته ای خون ریز
خدا کند بروی از جهان نه برگردی
جهان قلب مرا آتشی زدی بی رحم
الهی آتش جانم ز مهر تر گردی
پس از پدر چه غریبم فقیر چشمانش
دلا اگر برت آید دوباره زر گردی
دو چشم آبی بابا چو بحر مولایم
نجف کشانده مرا گفته در سفر گردی
یکشنبه 20 مهرماه سال 1399 ساعت 20:07