گل من خار نداشت و دلم غمگین بود که چرا مثل پرستو به قفس افتادم که چرا دور ز گل افتادم زندگی، عشق، اسارت همه شان یک جا بود[1]
گل من خار نداشت
و دلم غمگین بود
که چرا مثل پرستو به قفس افتادم
که چرا دور ز گل افتادم
زندگی، عشق، اسارت همه شان یک جا بود[1]
[1] سروده ای در پاسخ این شعر که شاعرش را نمی شناسم:
گل اگر خار نداشت
دل اگر بی غم بود
اگر از بهر پرستو قفسی تنگ نبود
زندگی، عشق، اسارت
همه بی معنا بود