دَفْتَرِ شِعْرِ دُکْتُرْ عَلیرِضا یادآر

دَفْتَرِ شِعْرِ دُکْتُرْ عَلیرِضا یادآر

آیا دینی بِه جُز عِشْق، می‌شِناسی؟ آیا؟
دَفْتَرِ شِعْرِ دُکْتُرْ عَلیرِضا یادآر

دَفْتَرِ شِعْرِ دُکْتُرْ عَلیرِضا یادآر

آیا دینی بِه جُز عِشْق، می‌شِناسی؟ آیا؟

بگریزم



شوریده و شیداى در این شهر منم من

نوشیده ی نوشینه ی آن زهر منم من

از هر که توانم بگریزم، بگریزم

تنهایم و بگریخته از دهر منم من

گاهی ز خود خویش رها می شوم و گاه

آن کس که کند با همه کس قهر منم من

یک چند به اخفات لب خود بگشایم

خاموشم و لب بسته ی از جهر منم من

با روز ندارم سر و کاری که ندارم

شب زنده کنم، محیی این سهر*  منم من

 

*شب زنده داری