غُصّه چرا خانه ی دلدار نزدیکست
یأس چرا صحبت آن یار نزدیکست
رنج بیابان و رقیبان برود صبر کن
دیده گشا باغ سپیدار نزدیکست
فصل خزان بار ببندد گُلِ جان بشکفد
موسم فرخنده ی پُر بار نزدیکست
عمرِ عزیزم به خیال رُخِ جانان گذشت
آمدنِ همرهِ پندار نزدیکست
مردم از این درد بس است جامِ حضوری بده
مژده بده لحظه ی دیدار نزدیکست
1399,04,09 ساعت 09:47 ب.ظ