دَفْتَرِ شِعْرِ دُکْتُرْ عَلیرِضا یادآر

دَفْتَرِ شِعْرِ دُکْتُرْ عَلیرِضا یادآر

آیا دینی بِه جُز عِشْق، می‌شِناسی؟ آیا؟
دَفْتَرِ شِعْرِ دُکْتُرْ عَلیرِضا یادآر

دَفْتَرِ شِعْرِ دُکْتُرْ عَلیرِضا یادآر

آیا دینی بِه جُز عِشْق، می‌شِناسی؟ آیا؟

رهایی

از این زمین دل می کَنَم

پر می زنم

از هر چه چسبیدند مردم مثل زالو، می رَهَم

مثل پرستو می شوم

پر می زنم

تا آسمان ها می روم

آنک زمین و دشت هایش کوچک است،

مالِ من است

بر آن چه زیر پایم است سر می کشم

مثل سلیمان روی قالی

مثل هُدهُدهای او

یک روز از این پیله ی تنگِ زمین، سویِ گلستان می روم

پروانه وش پر می زنم

یک روز این کاخم زمین را نذرِ دلبر می کنم، مثلِ علی

یک روز تنها سر بچاه خلوتِ فقرِ غنایم می کُنم

آنک غریبم،

غُربتم را تاجِ بر سر می کنم

 

فروردین 90