اشعار علیرضا یادآر -  Poems by Dr. Alireza Yadar

اشعار علیرضا یادآر - Poems by Dr. Alireza Yadar

دینی به جز عشق می‌شناسی؟
اشعار علیرضا یادآر -  Poems by Dr. Alireza Yadar

اشعار علیرضا یادآر - Poems by Dr. Alireza Yadar

دینی به جز عشق می‌شناسی؟

گریه نشه

 


 مى خوام یه گوشه بشینم

گریه کنم به یاد تو

 

دل آدم که مى گیره

گریه قشنگ ترین صداست

صدا که نه

گریه ى ریز ریز میکنم

 

دل آدم که تنگ میشه

دوست مى داره

یه گوشه اى...

پیدا کنه

دستشو دور زانوهاش

حلقه کنه

سرش رو روى دیوارى

تکیه بده

گریه کنه

 

دل آدم که مى گیره

تنهایى آروم دله

وقتى گونه هاى تو

داغ میشه و نازک میشه

از گریه هاى بى امون

نمک اشکاى چشات

سرخ میکنه گونه هاتو

دلت یکم آروم میشه

 

وقتى که هق هق مى گیرى

دوباره آتیش دلت

وجودتو مى سوزونه

 

وقتى که دلتنگى میاد

هیچّى امونت نمیده

به جز یه آغوش قشنگ

 

گریه ى تنهاییاتو

دوس ندارى

هر کس و ناکس ببینه

 

امّا ... ولى

دوس میدارى

درِ اتاقت وا بشه

بیاد دلت کنار تو

آغوششو وا بکنه

یه آغوش گریه بشه

روزىِ روز گردنت

روزى روز بازوهات

 

وقتى که سینه تنگ میشه

دارو نداره غیر از این...

که آغوشى پیدا بشه

سهم دلت پیدا بشه

 

امّا چه سخته که بخواى...

گریه کنى... گریه نشه

انگارى دیوونه میشى

دیوونه نه ... دیوونه تر

آخ که چه سخته که بخواى...

گریه کنى ... امّا نشه

 

امّا اگه ترانه گو 

باشى شاید عقده هاتو

با یه ترانه، سر بدى

 

دل آدم که تنگ بشه

از کاسه ى تنگ دلش

غصّه هااا لبریز میشه

با گریه ى داغ و قشنگ

یا هق هق کُنجِ اتاق

یا این که تاریک بکنى

اتاق رو و گریه کنى

پتو روى سر بکشى

زانوهاتو بغل کنى

روى زمین سر بذارى

سردیشو احساس بکنى

 

وقتى دلت بد میگیره

ترانه هات گل می کنه

 

امّا چه سخته که بخواى

گریه کنى... گریه نشه

وقتى که گریه وو باشى

سخته که گریه نکنى...