از جهنم به در آآی و به بهشتم دَر شو / با دلِ مهر بیامیز و کس دیگَر شو
آتشت گر به همه عمر به سر میریزد / میوه ی باغ جهنم شو، هلویی تَرشو
گر به شلاق زدندت تو بیا رقصی کن / گر به زیرت بکشیدند تماماً سَر شو
جنگ چون کودک بسیار کُشد در آن دم / کودکی گرد و پدر باش و دگر مادَرشو
گرچه انصاف نباشد که به خر، خر گویند/ تا که عاقل بشوی مثل جماعتخَر شو
به خدا شاعر فرهیخته فحشی ندهد / لیک گر فهم کنی وقت خودش عنتَرشو
جمله اعضای جهانیم و همه پر آبیم/ زنده کن تشنه دلی را و چنان گوهَرشو
زنده شد مرده دلی تا که به زیرت افتاد/ ابر پُر بار تویی ساقی این کافَرشو
حکمت رنج تو گفتی و غمم آخر شد/ تلخ تو به ز عسل بود برم ساغَر شو
خیرِ تو هیچ نداند به خدا غیر خدا/ میوه ی فصل جهنم همه خیرِ شَر شو
دوشنبه ۸ آبان ۱۴۰۲؛ ساعت ۸:۳۰
تهران، اوشان