۱)
ای خوبِ خوبِ خوبان، قربان لعل و نایت
نایم ببوس یک شب، تا جان شود فدایت
۲)
بر سینهی ستبرم بر قلب همچو ببرم
از لب بکار غنچه ای یارِ خوش عنایت
۳)
ما در میان خوبان، جایی اگر نداریم
رؤیای وصل داریم، رؤیای بینهایت
۴)
در کهکشان بگویم، ساکت دگر نخوانید
تا پر شود وجودم از نغمه و صدایت
۵)
هر خدمتی که کردم در لحظه سود بردم
یا رب سپاس گویم از لحظهی حمایت
۶)
گر عاشقی نمودم عشقی پر از حرارت
دانی نبود در دل، یا رب به جز هوایت
۷)
عاشق شدم خدایا، با یاریِ نگاهت
زان یار دلنوازم شکریست بیشکایت
۸)
گر ماند شکر گفتم، از رفتنش نَمُردم
گفتی خدای جانم مانم به دل برایت
۹)
ای جانِ جانِ جانان، مستور روزگاران
در غیبتم نگه دار، ای ساقیِ ولایت
۱۰)
گر دیگران بگویند شیطانِ روزگارم
آغوشِ تو مرا بس، ای کوکب هدایت
۱۱)
از زُلفِ او بریدم، از شهر و از سَرایَش
تا پیک تو مرا بُرد در سینه و سرایت
۱۲)
از شوق او رهایم، الهامِ وی نهادم،
تا با خودش بماند، من هم شدم رهایت
۱۳)
ای مردِ شهر خاور، خوش اعتماد کردی
بر بردهی سیاهت، ای صاحبِ رضایت
۱۴)
شرمم بیاید ای دوست، با اعتمادِ قلبت
یک لحظه سایه گردم از نورِ اعتلایت
۱۵)
در جشنِ ماه روزه، قرص قمر به من گفت
با خون پر جگر گفت از عشق و از دوایت
۱۶)
گفتش به من رها شو، جانِ پدر ز هر کس
بر عزتت زند چنگ، تا کرد مبتلایت
۱۷)
از شرم مُردم ای دوست تا پاک گردم ای دوست
گفتی ببین سرت را در فصلِ کربلایت
۱۸)
مادر فتاده بودی بر هیزمی به کوچه
من هم فتاده ماندم چون طفل در قفایت
۱۹)
از بوی دود مُردم، گرگی چه نعره میزد
نورِ زنان تو بودی ای وای از آن جنایت
۲۰)
قد قامت السموات فی بدرک الزّکیة
یادآر ماه پنهان پاکی، نفس، صفایت
.
امضاء: علیرضا یادآر
آبان ۱۴۰۳
.
پایان نوشت:
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دانِ عشقی بشنو تو این حکایت …
حافظ شیرازی