آن نقطه ی ضعفِ من دانی که همین بوده
چون نامِ تو می آمد این دل چه حزین بوده
دل در پسِ نام تو در شور و شراری چند
گویی که دلت چون من بیدارِ کمین بوده
بیمار نه محکوم است دلدار نه او شوم است
کاری است که دل کرده در عشق ظنین بوده
ظلمت بگرفته جان تا نور از او رفته
صد شکر که عمری او خود نور جبین بوده
تو مرغ هویدایی تو عاشق و شیدایی
کاریست که آدم کرد گر خانه زمین بوده