شیخ ما صبح شریف است[1]
لطیف است
و آب است
حیات است
رخ و روی و لب لعل و جمال است
کمال است
و در آینه عارف
فقیه است
فرید است
و گیسوی انیسان همه فرش اند که پا شیخ نهد
و «حکومت» کند و«وارد» خوبانِ جهان باشد و این بار «رسائل» بنویسند: بیا، ناز کند
اصلِ «اصول» است
و چون «اصل» بشد
صوفی و زاهد و حکیمان،
همه طفلان رهند
مرد اگر هست به جز عالمِ ربّانی نیست
و کسی چون صنمم لایقِ دلداری نیست
آسمان انجم تو، ناوکِ انصاری نیست
فروردین 90