۱
بکن از من دل خود را و برو زود برو
پیش از آنی که به چشمت برود دود برو
۲
برو و بر سر این قبر که هیچ است در او،
منشین ناله مکن از برِ این رود برو
۳
ترسم از کاهشِ جان پیشِ منت رنج کشی
تا نگویی که به ما هیچ نیفزود برو
۴
برو تا عزلت دیوانه کشد زنجیرش
بسُرای از گنه آن که یکی بود برو
۵
یار ابریشمیام غربت ما فاش مگو
تار دیبای دلم گیر و دو تا پود برو
سهشنبه ۲ آبان ۱۴۰۲
تهران، اوشان
ساعت ۱۴:۲۳