اشعار علیرضا یادآر -  Poems by Dr. Alireza Yadar

اشعار علیرضا یادآر - Poems by Dr. Alireza Yadar

دینی به جز عشق می‌شناسی؟
اشعار علیرضا یادآر -  Poems by Dr. Alireza Yadar

اشعار علیرضا یادآر - Poems by Dr. Alireza Yadar

دینی به جز عشق می‌شناسی؟

تو با گیسوی زیبایت هُنر بودی

شعر سیصد و نوزدهم

.

تمام وقت هایی که به عشقم مبتلا کردی

نظر کردی

نظر کردی 

گمان می‌کردم از چشمم گذر کردی

گذر کردی

.

تمام نیمه شب هایی که من دُزدانه می‌دیدم دو چشمِ پاکِ چون طفلت

خبر آمد که چشمانم نظر کردی

خبر دارم؟

خبر کردی

خبر کردی

.

شبیه مادری کاو طفلش از آغوش او کَندند

می‌کَندم

دل از چشمانِ زیبایت

نظر بازِ رُخت مُردم

اثر کردی

اثر کردی

.

به قربانِ رُخ و لبهای زیبای تو می‌رفتم

ببین قربانیِ لب‌های سُرخت می‌شدم مادر!

پدر گشتم

چه بر جانِ پدر کردی؟

.

به شَهرت می‌رسیدم یک شبی تنها و دلخسته

تمام شهر می‌دیدم رُخِ زیبا و دلبندت

تمامِ شهرتان گیسوی مجنونت

تو با گیسوی زیبایت هُنر بودی

هنر کردی

.

منم آشفته‌ات

دیوانه‌ای دیوانه‌تر از هر چه دیوانه

تویی آرام و گویا از منَ‌ت

عشقت

حذر کردی 

حذر کردی؟

.

شبیه غُربت یوسف

به چاه افتادم و گفتند

آقا جان چرا یعقوبِ خود را بی‌پسر کردی؟

.

تو می‌دانی که من در چاهِ غربت خونفشان بودم

ألا ای آهوی مصری

تو با گُرگان سفر کردی؟

.

سفر کردم

سفر کردم

تمام شهر می‌گفتند:

یارت مُرده دیوانه!

ولی گفتم به چشمانت

چه با حالم دگر کردی!

.

تمام عُمر جان کَندم

گمان کردم نمی‌فهمی

ببین ای یار فرزانه

چه با جان و جگر کردی!

.

بلا‌کش گشتم و دیگر بلایت شهد شیرینت

ببین معنای دیگر بر عسل دادی

همه نی‌ها شکر کردی

.

سرم ببریده بود و بر لبم هجرت

به دندان با نیِ غم زد

غریبِ سُرخْ‌لب گشتم

ألا ای نایِ مهجوران چه با نایِ قَمَر کردی؟

.

تمام کهکشان امشب شده یک فرشِ قرمز می‌روم آن‌جا

همه گویند ای دلبر تو خندیدی و چشمِ یار تر کردی

.

تو آن شمعی که یاد آری

سرِ طفلی به روی نی

در آن قرنی که باران مُرده بود آن ‌شب

کویری در بیابان

آب هم شرم از جهان می‌کرد

شدم باران

شفق سر زد

و در این سُرخیِ گیسو

صباح آمد

صباح الخیر می‌گویم

ألا یاقوتِ خونین دل

ببین سنگی گُهر کردی!

.

علیرضا یادآر

۲:۳۶ بامداد ۲ اردیبهشت ۱۴۰۳