اشعار علیرضا یادآر -  Poems by Dr. Alireza Yadar

اشعار علیرضا یادآر - Poems by Dr. Alireza Yadar

دینی به جز عشق می‌شناسی؟
اشعار علیرضا یادآر -  Poems by Dr. Alireza Yadar

اشعار علیرضا یادآر - Poems by Dr. Alireza Yadar

دینی به جز عشق می‌شناسی؟

غزل (قصیده) «یک شبی آیی و مستی در برم با گریه ای»

شعر ۳۴۳:


  1. یک شبی آیی و مستی در برم با گریه‌ای/هق‌هقی گردی و دامانی ترم با گریه ای
  2. یک شبی دستی شوی حلقه، فشاری قلب من/سینه ای بر سینه‌ای مثل حرم با گریه‌ای
  3. یک شبی می‌لرزی و دیوانه‌تر مستی کنیاین جهنم می‌کنی باغ ارم با گریه ای
  4. بوسه باران می‌کنی چشم نظر باز مراشرمم افزون می‌شود با آن کرم با گریه ای
  5. آن گلو بر گردنم بگذاری و زاری کنی/ناخنت در بازوان و پیکرم با گریه ای
  6. لرزشِ جانم جهانت زلزله می‌افکندطاقت اشکم نداری دلبرم با گریه ای؟
  7. می‌کشم دستی به چشمان ترت همچون نسیماشک تو می‌پاشد از شور و شرم با گریه ای
  8. لالِ من آلاله ام خونم شده رنگ رُخت/صورتی‌تر می‌شوی ای مَن‌ترم با گریه ای
  9. هق‌هق‌م می‌بوسی و آرام می‌خواهی مرا/می‌دهی جامی ألا ای ساغرم با گریه‌ای
  10. خنده ام می‌خواهی و توفان اشکت موج‌ کرد،جمله دریای وجودِ شاعرم با گریه‌ای
  11. معجزه می‌مانی و تا عرش نورم می‌شویآه تو لیلاتری و ساحرم با گریه‌ای
  12. دیگر از خویش و مَنَ‌ت ترسی؟ نترسی، مستِ من/می‌کشی تن را میانِ بسترم با گریه‌ای
  13. مرزهای کهکشان رد می‌کنی دیوانه ام/آفرینی  کهکشان دیگرم با گریه‌ای
  14. دیگر از خود هم رها گردیم و ماه از تو شود،ماهِ دیگر ای نگار و همسرم با گریه‌ای
  15. با دو چشمت با لبم گویی لبم، لب لب کند/لب … نوازش … بر لبان اخترم با گریه‌ای
  16. لب نوازش می‌کند لب را و می‌خندد خدا/خلقتش معنا دهد در باورم با گریه ای
  17. خانه و اهل و دل و افکار را دادم به باد/سوختی از اوّلم تا آخرم با گریه‌ای
  18. گفتی‌ام باید عقاب و اوج و چون لالان شوم/هم تو گویی با بُراقَ‌ت می‌پرم با گریه‌ای
  19. شهر تو هر روز می‌خواند مرا ای کَهرُباگوییا آنجا شوم قربانِ سُرخِ سرورم با گریه‌ای
  20. من غریب و آشنا و خونِ من تا آسمان/پاشد و پاشی نگارِ پرپرم با گریه‌ای
  21. با عدد بازی کنی تا موعد وصلت رسد/یک‌سه‌‌شنبه …یک جهانی می‌خرم با گریه ای
  22. زُلفِ خود آشفته بر چشمت بپاشی خوب منخاک بر سر می‌کنی ای دخترم با گریه ای
  23. خاک می‌مانم وَ اشکت کوزه گر سازد تو را/ذوق و ‌ابهام و طبیبِ ذاکرم با گریه ‌ای
  24. خضر می‌رقصد کنار موسی و موسی رهد/صبر عیسی روح و ریحان و فَرَم با گریه‌ای
  25. مریم عذرا در آغوش تو یحیی می‌نهد/بالیا ابرِ خزانِ مادرم با گریه‌ای!!!
  26. شامِ میلاد تو مه در آسمان از عید گفت/یادآریدل بیاری و بَرَم با گریه‌ای!


امضاء:

علیرضا یادآر