۱)کن فیکون کرده ای، آتش و خون کرده ای، || این دلِ دیوانه را، زار و زبونکرده ای
۲)قلب مرا کنده ای، روحِ مرا برده ای || پیشِ تو رفته است و دل، گشتهکنون بَرده ای
۳)شاه گدا کرده ای، خویش خدا کرده ای || نیست نه انصاف نیست، آنچهبه ما کرده ای
۴)روز و شبم بُرده ای، دل شده افسرده ای || گریه کنم گریه ای، خنده کنمخنده ای
۵)او که حبیب منست، یار نجیب منست || دردِ من افزوده او، او چه طبیبمنست؟
۶)از سرِ بیماری ام تا که کُند یاری ام، || بر درش افتاده ام، در پیِغمخواری ام
۷)گرچه طبیب منست، دردِ وجود و تنست || رحم نما بر دلم، وقتِ شفادادنست
۸)بر لبِ او پندها، نیشکرِ قندها || لب نزند بر لبم، آه از آن بندها
۹)درد سرایت کند گرچه شکایت کند، || از مرضم آن طبیب، شُکر امارت کند،
۱۰)عشق بر او اوفتاد، آمده در فصلِ باد || گفت خدایا چه شد، مسألهیعدل و داد؟
۱۱)گفتمش اینک بگو، در منِ خود خود بجو || گفت طبیبت منم آن که شدهتارِ مو
۱۲)صافی زُلفش شکست، می شدم او مستِ مست || گفت که بیمارِ من،گشته چو دارو به دست!
۱۳)دست به دستم فشرد، سینه به این سینه خورد || لب به لب خویش بُرد،درد در آن لحظه مُرد
۱۴)عاشق و فتّانه شد، فاضله فرزانه شد، || آمده عقلم دهد، آه چه دیوانهشد!
۱۵)داروی من بر لبش، سوخت مرا هر شبش || سوخته جانم دگر، این تنو سوزِ تبش
۱۶)گریه مستی مگن، پیش منِ مست تو || تاب ندارد دلم، عاشقِ یکدستِتو
۱۷)آه در آمیختیم، در شب مهتاب و او || گفت سخن تازه گو بر لبِ شیرینِجو
۱۸)گفت نه سیرت شوم، یک شبه پیرت شوم || ای پسرِ شیرگیر، ببری وشیرت شوم
۱۹)گفتمش استاد من، هستی و فریاد من || باز طبیبم بمان در بر و در یادِمن
۲۰)گفت طبیب تو ام، شاعر شیدای من || من تو ام و تو منی، ای منِ پیدایمن
یکشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۱۵:۰۵
تهران، اوشان