اشعار علیرضا یادآر -  Poems by Dr. Alireza Yadar

اشعار علیرضا یادآر - Poems by Dr. Alireza Yadar

دینی به جز عشق می‌شناسی؟
اشعار علیرضا یادآر -  Poems by Dr. Alireza Yadar

اشعار علیرضا یادآر - Poems by Dr. Alireza Yadar

دینی به جز عشق می‌شناسی؟

به خدا بسپردم

  

عاشقی کار من عاقل فرزانه نبود

آن دو را بوسیدم

پس از آن عشق آمد

تا تفرّج من از این شهر به آن شهر به بستان رفتم

من گمان می کردم

از صداقتهایم

راز دنیا بینم

راست گویم و جهان راست به من می گوید

سنگ زیبا خندید

زیر آن سایه ی باغ

سنگ را بوییدم

به دل من افتاد

سنگ خواهد بشود زینت دیوار بهشت

التماسش کردم

که خدا را که بیا کاری کن

که شوی سنگ بهشت

و شوم همره تو

من دعا می کردم

گریه ها می کردم

سنگ گاهی گریه

دل او می لرزید

قلب او تیر کشید

هر زمانی که به سویش رفتم

دیگری سنگم زد

سنگ هم پشت نمود

که تو از نفع دلت وصل مرا می خواهی

آرزو می کردم

که برایم باشد

سنگ دلسنگ به آن جرم و به این درد مرا از خود راند

شکوه از سنگ کنم که چرا پشت به اشک من کرد؟

من قماری کردم

باختم

سنگ به حالش دلخوش

یا رب از فرط دعا می مردم

خود و او را به خدا بسپردم