پشه بودم و گمان مى کرد او
که منم سار که آن روز پرید
دل خوشى ها آمد
پشه اى خون مى خورد
آبرو را میبرد
روز و شب هاى تو را
سخت آتش میزد
پشه از شَهرت رفت
روزِ بهروز رسید
شاخه اى از گل سرخ
بوسه زد بر عسلِ نابِ دلم
هاى اى یار مبارک بادت
بعد از این زندگیت شادترین فصل خدا
سهشنبه 3 آذرماه سال 1394 ساعت 23:30