اشعار علیرضا یادآر -  Poems by Dr. Alireza Yadar

اشعار علیرضا یادآر - Poems by Dr. Alireza Yadar

دینی به جز عشق می‌شناسی؟
اشعار علیرضا یادآر -  Poems by Dr. Alireza Yadar

اشعار علیرضا یادآر - Poems by Dr. Alireza Yadar

دینی به جز عشق می‌شناسی؟

شعر ۳۷۰: غزل «آه بی‌رحم قفس خانه مجنون کرده!.»

این که از جور زمان در دل من خون کرده || شعر زیبای منِ مست چه افسونکرده


تیشه ها بر دل سنگش زده ام کوه بریخت || ابر چشمم بنگر لاله به هامونکرده


دشت قلبش چه عجب هیچ نمی‌روید آه || آه از گریه از این درد که جیحونکرده


موسیِ نیل شدم لیک عصا کار نکرد || گریه‌ها دست و عصا از غمِ هارونکرده


چوب خشکی ز سرِ عشق کند معجزه‌ها || مهرِ جان و لب او بادیه کارونکرده


در پی عشق بپاشد به جهان آب و حیات || سنگ را عشق بدان شعبده،مارون کرده


آه دیوانه نیامد که جنون افزایی || خوش طبیب آن که به سر ولوله افزونکرده


ای که بیمار نمودی و نه درمان بکنی || نوشِ آغوش، تو را مرغ همایونکرده


از سرِ عشق کلون از سر و جانم بردار || آه بیرحم قفس خانه مجنون کرده


دلبرِ ما شده و قصد گُشایش دارد || خنده ناب سرایش هله مفتون کرده 


۱۷ آبان ۱۴۰۲ ؛ ساعت ۱۶:۰۵ 

تهران، اوشان