اشعار علیرضا یادآر -  Poems by Dr. Alireza Yadar

اشعار علیرضا یادآر - Poems by Dr. Alireza Yadar

دینی به جز عشق می‌شناسی؟
اشعار علیرضا یادآر -  Poems by Dr. Alireza Yadar

اشعار علیرضا یادآر - Poems by Dr. Alireza Yadar

دینی به جز عشق می‌شناسی؟

شعر ۴۳۱: غزل «طاقت ندارم‌ ای دوست این‌سان نظر نمایی … »

طاقت ندارم‌ ای دوست این‌سان نظر نمایی 

با شانه ات کنارم از من گذر نمایی


طاقت نداری ای دوست، این گریه های بسیار

گفتی بخند جانا تا کی حذر نمایی


گفتم نمانده طاقت، عمرم به سر نیامد؟

تا آن که در شب مرگ، کار دگر نمایی


روی مرا ببینی از پنجره، بگریی

آخر چگونه خواهی کار پدر نمایی؟


مُردم پدر خدا را، دستم بگیر یارا

یا آن‌که کن دعایی، قدری اثر نمایی


مُردم پدر شب و روز، با ناله ای جگر سوز

ای کاش چشم دلسوز، بر این پسر نمایی


گویی به خلوت خود، قدری بخند بابا

طاقت ندارم اینسان خون جگر نمایی


گویم مگو پدر جان، این گریه ها رها کن

دانی خبر ز قلبم، خواهی هنر نمایی؟


گویی که چشم مستت، پر خون شده پسر جان

رسم زمانه بشکن دانی خبر نمایی؟


طاقت دگر نمانده، تنها نشینم ای دوست

بر این نفر دوباره این، آن نفر نمایی


موجم در این سماوات، توفان نموده این دل

در بین حق سواران، کاری اگر نمایی


یا فارسَ النصاریٰ، ارجع الی العذاریٰ

فی آخِر الزمان، آیی سفر نمایی


یادآر رسم یاری، بشنو مرا تو آری

گفتم نجات خواهم، لطفی مگر نمایی


علیرضا یادآر