خانه
عناوین مطالب
تماس با من
اشعار علیرضا یادآر - Poems by Dr. Alireza Yadar
دینی به جز عشق میشناسی؟
اشعار علیرضا یادآر - Poems by Dr. Alireza Yadar
دینی به جز عشق میشناسی؟
مرا می شناسی؟!.
ادامه...
برچسبها
غزل
سفر
طبیب
پاییز
هنر
لب
رنج
ساقى
کودکى
ترس
خدا
جنون
شیدایی
فراق
خنده
حافظ
وصال
مثنوی
دعا
آتش
کودک
درد
نگار
امید
شیدا
مهربانی
اشک
رباعی
دیوانه
قلب
غم
سرایش
آغوش
مرگ
دو بیتی
گریه
دل
دلتنگی
عشق
شعر نو
شعرها:
همه
شعر ۴۱۴: غزل «خواهی بیا همراه شو … »
چه واژهای در ذهنت تداعی شد؟!.
آمار : 59158 بازدید
Powered by Blogsky
غزل (قصیده) «یک شبی آیی و مستی در برم با گریه ای»
شعر
۳۴۳:
یک
شبی
آیی
و
مستی
در
برم
با
گریهای
/
هقهقی
گردی
و
دامانی
ترم
با
گریه
ای
یک
شبی
دستی
شوی
حلقه،
فشاری
قلب
من
/
سینه
ای
بر
سینهای
مثل
حرم
با
گریهای
یک
شبی
میلرزی
و
دیوانهتر
مستی
کنی
/
این
جهنم
میکنی
باغ
ارم
با
گریه
ای
بوسه
باران
میکنی
چشم
نظر
باز
مرا
/
شرمم
افزون
میشود
با
آن
کرم
با
گریه
ای
آن
گلو
بر
گردنم
بگذاری
و
زاری
کنی
/
ناخنت
در
بازوان
و
پیکرم
با
گریه
ای
لرزشِ
جانم
جهانت
زلزله
میافکند
/
طاقت
اشکم
نداری
دلبرم
با
گریه
ای؟
میکشم
دستی
به
چشمان
ترت
همچون
نسیم
/
اشک
تو
میپاشد
از
شور
و
شرم
با
گریه
ای
لالِ
من
آلا
…
له
ام
خونم
شده
رنگ
رُخت
/
صورتیتر
میشوی
ای
مَنترم
با
گریه
ای
هقهقم
میبوسی
و
آرام
میخواهی
مرا
/
میدهی
جامی
ألا
ای
ساغرم
با
گریهای
خنده
ام
میخواهی
و
توفان
اشکت
موج
کرد،
/
جمله
دریای
وجودِ
شاعرم
با
گریهای
معجزه
میمانی
و
تا
عرش
نورم
میشوی
/
آه
تو
لیلاتری
و
ساحرم
با
گریهای
دیگر
از
خویش
و
مَنَت
ترسی؟
نترسی،
مستِ
من
/
میکشی
تن
را
میانِ
بسترم
با
گریهای
مرزهای
کهکشان
رد
میکنی
دیوانه
ام
/
آفرینی
کهکشان
دیگرم
با
گریهای
دیگر
از
خود
هم
رها
گردیم
و
ماه
از
تو
شود،
/
ماهِ
دیگر
ای
نگار
و
همسرم
با
گریهای
با
دو
چشمت
با
لبم
گویی
لبم،
لب
لب
کند
/
لب
…
نوازش
…
بر
لبان
اخترم
با
گریهای
لب
نوازش
میکند
لب
را
و
میخندد
خدا
/
خلقتش
معنا
دهد
در
باورم
با
گریه
ای
خانه
و
اهل
و
دل
و
افکار
را
دادم
به
باد
/
سوختی
از
اوّلم
تا
آخرم
با
گریهای
گفتیام
باید
عقاب
و
اوج
و
چون
لالان
شوم
/
هم
تو
گویی
با
بُراقَت
میپرم
با
گریهای
شهر
تو
هر
روز
میخواند
مرا
ای
کَهرُبا
/
گوییا
آنجا
شوم
قربانِ
سُرخِ
سرورم
با
گریهای
من
غریب
و
آشنا
و
خونِ
من
تا
آسمان
/
پاشد
و
پاشی
نگارِ
پرپرم
با
گریهای
با
عدد
بازی
کنی
تا
موعد
وصلت
رسد
/
یک
…
سهشنبه
…
یک
جهانی
میخرم
با
گریه
ای
زُلفِ
خود
آشفته
بر
چشمت
بپاشی
خوب
من
/
خاک
بر
سر
میکنی
ای
دخترم
با
گریه
ای
خاک
میمانم
وَ
اشکت
کوزه
گر
سازد
تو
را
/
ذوق
و
ابهام
و
طبیبِ
ذاکرم
با
گریه
ای
خضر
میرقصد
کنار
موسی
و
موسی
رهد
/
صبر
عیسی
روح
و
ریحان
و
فَرَم
با
گریهای
مریم
عذرا
در
آغوش
تو
یحیی
مینهد
/
بال
…
یا
ابرِ
خزانِ
مادرم
با
گریهای
!!!
شامِ
میلاد
تو
مه
در
آسمان
از
عید
گفت
/
یادآری
:
دل
بیاری
و
بَرَم
با
گریهای
!
امضاء
:
علیرضا
یادآر
غزل
قصیده
گریه
نظربازی
عشق
ابهام
لب
صورتی
مسیحا
موسی
چهارشنبه 10 مردادماه سال 1403 ساعت 01:10
12
1
2
3
صفحه
4
5
...
12