جای خالی شما پر نشده غصّه نخور
دست لرزان دل از دامن دیوانه مبُر
کاسه ی تشنگی ات به فرش این کویر نه
آسمان را بنگر، خدا خدا! کاسه ی پُر
چنگ بر زمین بزن ناخن خود را بشکن
تا چکد، خون بچکد ز دست تو بر سر دُر
لبِ آن میوه ی نازک دهنم را بنواز
شبِ عید است بیا در برم و پسته بخور
عشق بی خون به گمانم که سراپا هوس است
های قصّابِ سرایش تو کجایی؟ تو ببُر